تو این پست قراره هر بار در مورد یه مطلب خاطره بنویسیم و هم نظر بذاریم...
اولین موضوع: خاطره از روزهای اول دانشگاه
نظرات شما عزیزان:
fariborz 

ساعت23:06---14 ارديبهشت 1392
مهدی جون چقد فکر کردی؟؟میرفتی تو به استادم میگفتی:سلام چطوری استاد؟؟؟؟
بنظر من دخترا باعث راحتیه ما پسران چون جزوه مینویسن،کنفرانس میدن،مخ استاد رو کار میگیرن،جلو کلاس میشنن و دیوار دفاعی تشکیل میدن ما پسرا هم ته کلاس به کارا عمرانی (مثلا ساخت سانتریفیوژ)میپردازیم و درمورد آینده جهان فکر میکنیم!!!!!!!!!!!!!!!
خخخخ
بنظر من دخترا باعث راحتیه ما پسران چون جزوه مینویسن،کنفرانس میدن،مخ استاد رو کار میگیرن،جلو کلاس میشنن و دیوار دفاعی تشکیل میدن ما پسرا هم ته کلاس به کارا عمرانی (مثلا ساخت سانتریفیوژ)میپردازیم و درمورد آینده جهان فکر میکنیم!!!!!!!!!!!!!!!
خخخخ
MEHDI 

ساعت23:05---14 ارديبهشت 1392
من هفته اول دانشگاه نیومدم...یادمه روز شنبه هفته دوم که اومدم و بعد از پرسیدن از آموزش که کلاس کجاست رفتم سمت کلاس شهید مطهری ...فک کنم کلاس فارسی عمومی بود...بعد از دم در که نگاه کردم دیدم،ای بابا...اینا که همه دخترن...گفتم بذار دوباره از آموزش بپرسم ،دیدم که آدرسو درست اومدم ولی این همه دختر حتی یه پسر هم نبود،یعنی من تنها پسر این کلاسم؟؟؟من که از رشته شانس نیاوردم اینم شد کلاس دانشگام!!!؟؟؟ و و و ....چقد فک کردم تو اون ده دقیقه...(البته اینا فکرای اون ده دقیقه بود.)
که بعدا مشخص شد که این کلاس با HITها مشترکه و اون روز پسرا آخر کلاس نشسته بودن که از دم در مشخص نبودن...
که بعدا مشخص شد که این کلاس با HITها مشترکه و اون روز پسرا آخر کلاس نشسته بودن که از دم در مشخص نبودن...
ramin 

ساعت23:01---14 ارديبهشت 1392
من روزای اول درست نمی دونستم دانشکده مون کجاس از یکی پرسیدم لهجه اصفهانی هم داشت گفت که از سلف 5 دقیقه پیاده روی هس تا برسی دیگه ما هم اعتماد کردیم به حرفشو راه افتادیم حالا هر چی میریم بالا هیچ خبری از مدیریت نیس خلاصه از چند نفر دیگه هم پرسیدم و بلاخره بعد از چقد راه رفتن پیداش کردم عجب آدرسی میدن این اصفهانیا!!!!!!
.: Weblog Themes By Pichak :.